روانشناسی شر
من یک فیلم در باب روانشناسی شر دیدم . مردی داشت بچگی خودش را توصیف میکرد میگفت من در پایین شهر نیویورک بودم جایی که پراز افراد خلاف کار و معتاد بوده و او یک دوست خوب داشت که با کمک او توانست از شر رهایی یابد و او یک درمانگر شد و به بررسی علل این شر پرداخت تا در یابد این موضوع از کجا ناشی می شود .
حالا میخوام برایتان در مورد شر و چیزی که از آن فیلم آموختم بگویم
من در این باب در یافتم که خط و مرزی بین خوبی و بدی هستش و کارهای ما بستگی به محیط و اطرافیان ما دارد حتی در آینده هم قابل تغییر هست اگر قدرت تغییر آن را داشته باشند . بچه های بد می توانند با کمک و باز پروری و ...
بهبود پیدا کنند و همچنین بچه های خوب با کمک دوستان بد می توانند ذاتی شیطانی پیدا کنند.
دنیا و جهان ما مثل یک ماشین بزرگ تصور می شود که هرچی در جهان اتفاق می افتد مثل ماشین است که به آن روح ماشین می گویند .و این دنیا پر است از خوبی و بدی .برای تغییر دادن یک شخص باید محیط آن را تغییر دهیم یا اگر وقتی ما در یک سیستم تغییر به وجود می آوریم باید بدانیم که قدرت در کجای سیستم است روان شناسان می خواهند حافظه انسان ها را درک کنند و آنها راتقویت کنند چرا که حافظه کلید موفقیت هستش.
واینکه شر از کسی یا چیزی صادر نمیشود به عنوان مثال وقتی می گویند جنگ و کشتار شر است ، درست است اما نه شر نسبی نه حقیقی ، شرور یا اعدامند و یا موجودات که منشاء عدم در اشیاء یک دیگرند و از آن جهت شر هستند که منشاء عدمند.
در این موضوع فیلسوف ها ، نمایشنامه نویس ها، متخصصین الهیات با هم بحث و گفت و گو کردند و گاهی هم جدل، و فهمیدند منبع علمی در شر، شیطان است که از بهشت رانده شده و به جهنم افتاده .وقتی شیطان در جلد انسان می رود آن را به کار های شرورانه دعوت می کند به عنوان مثال .دزدی هم جنس گرایی ، تجاوز ... اینها همه رفتار شرورانه به حساب می آیند و باید تقویت بشوند تا منجر به خطایی نشود .
پس در نتیجه همه ی ما برای رهایی از شر باید تقویت بشیم و سعی کنیم محیط هایی که ما رو به شر دعوت می کنند را ترک کنیم .